سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تکدّی باران...

« هوارئوف »

به تکدّی باران می آورم

کویر تَرک خورده دستانم را

در فصل خشک سالی و بی بالی

شاید کبوتر استجابت

ازدستانم

پربگیرد...

و در دلم

دلهره ی تمام آهوانی ست

که پای شان

در دام جامانده ...

***

با زاری

از بازار دلخستگی

عبور می کنم

دست هایم خالی ست

و دلم پر است

از دعاهای بیات...

از چشم هایم

شعر شعله می کشد و اشک...

سفره دلم را

جز تو

برای چه کسی باز کنم...؟

***

به تکدّی نور می آیم

از هجوم شب های دوردست

که در امتداد روزهایم پرسه می زنند...

دست به دامانِ

سلسله ی خورشید می شوم

برای کبوترانگی

گرچه حقیرم اما

شرطش را رعایت کرده ام

قرارمان فردا

حَ  رَ  مَ ت...ا ی و ا ن ط ل ا...

___________

هی ...نوشت 1: السلام علیک یاامام رئوف...

هی...نوشت 2: نبض دلم تندتر می زند..

هی ...نوشت 3 : التماس خیس چشمانم را اجابت کن...

ان شاءالله حرم رضوی دعاگوی دوستان خواهم بود...


یکشنبه 92/2/8 3:52 عصربه قلم: سکوت خیس ™            نظر